نوشته شده در تاریخ شنبه 93 مرداد 18 توسط
افسون.تقدیم به همه ی آن هایی که (عند ربهم یرزقون) هستند
می خواستم بزرگ بشم
درس بخونم
مهندس بشم
خاکمو آباد کنم
زن بگیرم
مادر پدرمو ببرم کربلا
دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک
تو راه مدرسه با هم حرف بزنیم
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم
خب نشد...
باید می رفتم از مادرم و پدرم و خاکم و ناموسم و دخترم دفاع کنم
رفتم که دروغ نباشه
احترام کم نشه
همدیگرو درک کنیم
ریا از بین بره
دیگه توهین نباشه
محتاج کسی نباشیم...
پ.ن:
بخشی از وصیت نامه ی شهید کاظم مهدی زاده تخریب چی عملیات کربلای یک.
پ.ن2:
خیلیا آرزوشونو پشت سنگر جا گذاشتن
شده از خودت بپرسی مگه اونا دل نداشتن...