سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هشت سال عشق
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 88 مهر 5 توسط افسون.تقدیم به همه ی آن هایی که (عند ربهم یرزقون) هستند

ما نسل دانش آموزیم وهیچ چیز را از نمره بالا تر نمی دانیم.خیلی وقت پیش معنای واژه های شهادت ایثار جوانمردی و آزادگی را حفظ کردیم و در امتحان نوشتیم اما آیا ما معنای این واژه ها را می دانیم؟؟؟

دلم لبریز از غم و درد می شود وقتی نمی توانم معنای این کلمات را بفهمم و یا بیان کنم. در برنامه ای شنیدم که یکی با همان زبان و گونه ی صحبت ما نوجوانان شعری میخواند :

خیلیا آرزوشونو پشت سنگر جا گذاشتن /

شده از خودت بپرسی مگه اونا دل نداشتن؟؟؟

باز هم شرمسارم که تا بحال این را از خودم نپرسیده ام!!!

نوشته های رتبه اول کنکور سال 64،در ساعتی قبل از شهادتش را میخوانم و باز هم دلم می گیرد.

مسئله ای را که طرح کرده چندین بار می خوانم و نه تنها جواب را نمی دانم بلکه بغضی نیز گلویم را می گیرد تا نتوانم درست نفس بکشم:

((گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مقصد به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند ،حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است؟))

این آخرین دست نوشته شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال 1364 است که تنها ساعتی قبل از شهادت به رشته تحریر در آمده است . دو خط اولش را که خواندم بغض سنگینی بر گلویم نشست.حوصله ی اشک هایم را ندارم و بی اهمیت به آن ها ادامه ی دست نوشته های نفر اول کنکور را می خوانم: 

(( چه کسی می تواند این معادله را حل کند؟؟

 چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش ،یعنی گریز به هر جا ،به هر جا که اینجا نباشد ،یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم چه می کند ؟دخترم چه شد ؟))

به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟

((کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود ، از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است ؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.

کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگیده ؟ کشته شده و در آنجا دفن گردیده ؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند:

"نبرد تن و تانک؟!" اصلا چه کسی می داند تانک چیست ؟ چگونه سر  دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود ؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید ؟

گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مقصد به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند ،حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است ؟ کدام گریبان پاره می شود ؟ کدام کودک در انزوا وخلوت اشک می ریزد؟

وکدام کدام...؟ توانستید؟؟ اگر نمی توانید،این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:

هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین ،ماشین لندکروزی که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید،مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن می سوزد؟کدام سر می پرد ؟چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید ؟چگونه باید آنها را غسل داد ؟چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟

چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم وفقط درس بخوانیم . چگونه می توانیم در ها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم ؟ کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی ؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال ، از کتاب ، از لقب شامخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد ؟

کدام اضطراب جانت را می خورد ؟ دیر رسیدن به اتوبوس ، دیر رسیدن سر کلاس ، نمره گرفتن؟ دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک ، به ماشین ، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا ؟

"صفایی ندارد ارسطو شدن،خوشا پر کشیدن ،پرستو شدن" 

آی پسرک دانشجو ، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است ؟ جوانی به خاک افتاده است؟

آی دخترک دانشجو ، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند ؟ و آنان را زنده به گور کرده اند ؟هیچ می دانستی؟ حتما نه!...

هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد ، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطعه ای نم یافتی با امید های فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!

اما تو اگر قاسم نیستی ، اگرعلی اکبرنیستی ، اگر جعفر و عبدالله نیستی

لااقل حرمله مباش ! که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.

من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد....))

اینک این منم.دختری پانزده ساله که بی محابا اشک می ریزد.این منم که تا به الآن تمام غمم بیست و پنج صدم نمره برای رسیدن به بیست است!این منم که از نفرات برتر کنکور نام کتاب هایی که خوانده اند را می پرسم و نشان کلاس هایی که رفته اند را می خواهم!اما این نفر برتر کنکور 64 الآن کجاست؟پشت کدام میز نشسته است؟در کدام بیمارستان کدامین بیمار را عمل می کند؟؟؟

می دانم هیچ کدام.

اگر خیلی  چیزها را نمی دانم ولی این را می دانم که او نزد پروردگارش است و روزی می گیرد...


 




قالب وبلاگ