یک "شهید" را نمی بینی که چه شیرین و آرام می میرد؟
برای آن ها که به روزمرگی خو کرده اند و با خود ماندگارند مرگ فاجعه ی هولناک و شوم زوال است-گم شدن در نیستی است
آن که آهنگ هجرت از خویش کرده است با مرگ آغاز می شود
چه عظیم اند مردانی که عظمت این فرمان شگفت را شنیده اند و آن را به کار بسته اند:"بمیرید پیش از آن که بمیرید"
چنین می پندارم که در این سوره مخاطب خداوند تنها پیامبر(ص) نیست
روی سخن با همه ی آن هایی است که در جامه ی خود پیچیده اند:
"ای به جامه ی خود فروپیچیده!برخیز و جامه ات را پاکیزه ساز و پلیدی را هجرت کن!"
طنین قاطع و کننده ی فرمان وحی در فضای درونم می پیچد و صدای زنگ های این کاروانی را که آهنگ رحیل کرده است می شنوم
هجرت آغاز شده است و می دانم این آتشی که اکنون چنین دیوانه سر در من برداشته است نه یک حریق-که آتش کاروان است!
آتشی که بر راه می ماند و کاروان می گذرد.
از کتاب کویر
نوشته ی دکتر علی شریعتی.